مهمانی جلسه‌ی سوم: فکر می‌کنید لازم است، باز همه چیز را بگویم:. من و آقایان آبی و زرد در خانه‌شان را زدیم، البته قبلش می‌دانستند که ما می‌رویم، قرمز از در بالا آمد، کوچه خلوت بود، من خودم دقت کردم، محال است کسی او را دیده باشد، قرار شد پشت درخت‌های انبوه حیاط منتظر باشد، تا اگر مشکلی پیش آمد عمل کند، درخت‌ها در عکس‌های شناسایی مشخص‌اند. ما را راحت قبول کردند، عادی عادی و حتا صمیمانه، البته مشکوک بودم، شما که نبودید، نمی‌توانم حالم را توضیح بدهم، آخر در

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

mehrshad,s life هنز صحیح زندگی کردن | مطالب پزشکی و سبک زندگی Perfect Vision پناهگاه تنهایی... John یک جا برای خودم زیتون